MODARA, May 2008
ارديبهشت ۱۳۸۷ سال اول شماره ۱

على طهماسبى

حلال و حرام! *


على طهماسبى


به تعبير ديگر، اگر كسي از مسلمانان مي‌خواست از گوشت ذبايح قرباني استفاده كند اين گوشت در صورتي حلال شمرده مي‌شد كه براي الله قرباني شده باشد و نه براي بت‌ها. بنا براين جمله فوق صرفا در مورد گوشت‌هاي قرباني است و در مورد ضيافت‌هايي كه ثروتمندان براي مردم ترتيب مي‌دادند. و نه در موارد عادي و غير قرباني



مهمترين حرام‌هايي كه در قرآن آمده را شايد بتوان در سه قلمرو ظاهرا متفاوت مورد تامل قرار داد:

  • ممنوعيت‌ تجاوز به اموال و جان ديگران

  • ممنوعيت يا حرام شدن برخي خوراكي‌ها

  • ممنوعيت برخي روابط جنسي

برخي از اين ممنوعيت‌ها پيش از اسلام هم به همان صورت كه در قرآن آمده، در ميان عرب جاهلي وجود داشته است مانند ممنوعيت روابط جنسي با خويشاوندان نزديك و با زنان شوهردار و ممنوعيت برخي خوراكي‌ها مانند گوشت خوك، مردار، و... اما به‌نظر مي‌رسد كه ممنوعيت تجاوز به حقوق ديگران تا پيش از بعثت در ميان عرب جاهلي بسي كمرنگ بوده است. مثلا هنگامي كه قرآن «بيع» را حلال و «ربا» را حرام مي‌شمارد، نوعي از تجاوز به حقوق ديگري را ممنوع كرده است كه اتفاقا چنين تجاوزي با توافق طرفين انجام مي‌گرفت. يعني «ربا= فزوني» را كه قبلا نوعي از معامله توافقي شمرده مي‌شد حرام شمرد.

آنچه در باره‌ي خوراكي‌ها در آيات قرآن آمده، از دو منظر و از دو وجه ظاهرا متفاوت اما درهم تنيده است. مهمترين و اصلي‌ترين بخش هم در اين موارد همان است كه در سوره‌ي مائده آمده(سوره‌ي پنجم)

منظر اول معطوف به سلامت و بهداشت (طيبات = پاكيزگي) خوراكي‌ها است. مثلا خوردن گوشت مردار، مانند گوسفند و گاو و مرغي كه به عللي مرده است. يا جانوراني كه در تورات و در قرآن حرام گوشت معرفي شده‌اند.

منظر دوم معطوف به مسائل معنوي خوراكي هست. گوشت گوسفند ذبح شده به لحاظ بهداشتي سالم است اما اگر همين گوشت از راه تجاوز به حقوق ديگران به دست آمده باشد طبعا خوردن آن حرام شمرده مي‌شود.

بنا براين مفهوم حرام را مي‌توان از دو وجه مادي و معنوي مورد تامل قرار داد.

مشكل امروز ما مسلمانان شايد بيشتر در باره‌ي مورد دوم باشد زيرا مسئله‌ي «ربا» با معناي فزوني گرفتن يكي از ديگري در معاملات، در امروز بسيار پيچيده‌تر است از روزگار صدر اسلام و ما هنوز نتوانسته‌ايم بسياري از مواردي را كه در عرصه‌ي اقتصادي واقعا تجاوز به حقوق ديگران است مشخص كنيم.

نكته ديگري كه امروزه در ميان مسلمانان(به‌ويژه مسلمانان ساكن در كشورهاي غير مسلمان) به عنوان دغدغه‌اي از حلال و حرام مطرح شده مسئله‌ي ذبح شرعي است. يعني جانوراني كه از نظر مسلمانان حلال گوشت هستند اما ممكن است ذبح شرعي نشده‌ باشند. اساسي‌ترين چيزي هم كه در ذبح شرعي لازم و مهم شمرده مي‌شود اين است كه ذبح كننده در هنگام ذبح يك جانور حلال گوشت نام خداوند را به زبان آورده باشد. آيا اين دغدغه تا چه اندازه درست است؟ اجازه مي‌خواهم اين نكته را با پي گيري ريشه‌هاي تاريخي آن در زمان بعثت بيان كنم.

پيش از بعثت رسول رسم بود كه ثروتمندان قريش و ثروتمندان قبايل ديگر، قرباني‌هايي نزد خدايان مي‌بردند. و هديه‌ي خود را به نام خداي مورد نظر ذبح مي‌كردند، قسمتي از خون قرباني را هم به تنديس همان خدا مي‌ماليدند. به‌نشانه‌ي اينكه اين قرباني صرفا هديه براي همين الهه است. سپس گوشت قرباني را ميان مردم تقسيم مي‌كردند. و مردم هم مي‌دانستند كه مثلا اين گوشت هديه‌ي خداي «هبل»( hobal ) است و آن يكي هديه‌ي خداي مثلا (ozzaa) «عزي»  [۱]

بعد از بعثت پيامبر و نفي خدايان ديگر، مشركين مكه گاهي سعي داشتند با قرباني‌هاي بيشتري نزد خدايان، محبت مردم را به سوي خدايان خود جلب كنند. ظاهرا در هنگام ذبح قرباني هم نام الهه‌ي مورد نظر را به شادماني و به آواز بلند بيان مي‌كردند. درست همين‌جا است كه خوردن گوشت قرباني‌هاي مربوط به خداياني غير از الله حرام شمرده مي‌شود. (...ما اهّل به لغيرالله... ) [۲] يعني آنچه نام غير خدا بر آن خوانده شده است. «اهلّ ohella » را كه در اين آيه آمده در اصل واژه‌اي عبري دانسته‌اند [۳] كه در مزامير داود [۴] و در مكاشفات يوحنا [۵] به صورت «هللويا» آمده است اين واژه در آن متن هم به هنگام شادماني در ستايش خداوند به آواز بلند گفته مي‌شد(شبيه تكبير گفتن جماعت به هنگام خوشحالي و اعجاب)

به تعبير ديگر، اگر كسي از مسلمانان مي‌خواست از گوشت ذبايح قرباني استفاده كند اين گوشت در صورتي حلال شمرده مي‌شد كه براي الله قرباني شده باشد و نه براي بت‌ها [۶]. بنا براين جمله فوق صرفا در مورد گوشت‌هاي قرباني است و در مورد ضيافت‌هايي كه ثروتمندان براي مردم ترتيب مي‌دادند. و نه در موارد عادي و غير قرباني. مثلا قصابي كه نه قصد ضيافت ديگران دارد و نه قصد قرباني در پيشگاه خدايان، و صرفا شغلش همين است كه گوشت سالم به دست مشتري بدهد طبعا از اين قاعده مي‌تواند مستثنا باشد و مشتري تنها بايد دقت كند كه اين گوشت از جانوران حلال گوشت باشد و ذبح بهداشتي باشد و گوشت مردار هم نباشد، این وجه مادی حلال بودن خوراک است که به سلامت جسم آدمی مربوط می شود اما نكته‌ي مهمتر وجه معنوی خوراکی ها است که مربوط به سلامت روان انسان می شود، درآمدی که هرکسی کسب می کند و توسط آن خوراکی برای خود تدارک می بیند هنگامی که آن درآمد به نحوی حرام شمرده شود، آنگاه پاکیزه ترین و بهداشتی ترین خوراکی هم اگر چه به جسم او آسیب نرساند اما بسا که برای روان آدمی آسیب زا باشد.

نكته‌‌هاي ديگري هم در اين مورد هست مانند اينكه چرا مثلا گوشت خوك در آيين مسيحيت حلال اما در تورات و قرآن حرام شمرده مي‌شود. يا اينكه چرا قرآن نام جانوران حلال گوشت را يكان يكان نام نبرده است و ارجاع مي‌دهد به اهل كتاب(نگاه كنيد به آيه پنجم سوره مائده) [۷] شرح اين نكته‌ها البته نياز به فرصتي ديگر دارد كه در حوصله‌ي اين مجال نيست.
 


۱ - به عنوان نمونه نگاه كنيد به كتاب الاصنام ذيل شرح در باره‌ي «عزي» كه قربانگاه مخصوصي نيز براي او ساخته بودند(ترجمه فارسي، نشر نو، صفحه‌ي ۱۱۵ تا ۱۱۷)

۲ - سوره‌ي بقره آيه ۱۷۳.

۳ - المنجد، ذيل واژه‌ي «هلّ»

۴ - مزامير داود، باب‌هاي ۱۰۶ ، ۱۱۱ ، ۱۱۲ ، ۱۱۳ ، ۱۱۷ ، و ۱۳۵ در اول هر باب آمده است و به معناي حمد و تسبيح شادمانه است.

۵ - باب نوزدهم مكاشفات يوحنا به همين نام «هللويا» است و اين واژه چندين بار با همان معنايي كه اشاره شد در آن آمده است.

۶ - سوره‌ي پنجم(مائده) آيه‌ي ۳

۷ - شرح مفصل جانوران حلال گوشت و حرام گوشت در تورات آمده است به عنوان مثال نگاه كنيد به كتاب لاويان باب يازدهم. همچنين درآيه‌ي پنجم سوره‌ي مائده آمده است كه:

«امروز براي شما چيزهاي پاكيزه حلال شد و طعام كساني كه اهل كتاب هستند براي شما حلال و طعام شما براي آنها حلال شد..»

به نظر مي‌رسد آيه فوق تلويحا ارجاعي داده است به آنچه در تورات به عنوان حلال و حرام جانوران به طور مفصل شرح شده است. همچنين تنها جانوري كه به عنوان حرام گوشت در سوره‌ي مائده از آن ياد شده «خنزير= خوك» مي باشد شايد به اين دليل كه اين جانور در نزد مسيحيان حلال گوشت شمرده شده است و هنگامي كه قرآن مي‌گويد آنچه بر اهل كتاب حلال شد بر شما هم حلال است، ممكن مسلمانان با استناد به خوراك مسيحيان(كه اهل كتاب شمرده شده‌اند) و حلال بودن گوشت خوك در نزد آنان، مبادرت به مصرف آن نمايند. اما بقيه خوراكي‌ها غير از گوشت شتر در نزد مسلمانان و يهوديان تقريبا يكسان است.

* تلخيصي از مقالة چاپ شده در سايت شخصي نويسنده