MODARA, May 2008
ارديبهشت ۱۳۸۷ سال اول شماره ۱

Margot Badran

رشد فزاينده فمينيسم اسلامى! *


مارگوت بَردان


برگردان: لقمان تدّين نژاد


غربي قلمداد کردن فمينيسم، نه تنها جهل تاريخي مدعيان را نشان مي دهد بلکه به تداوم اين نظريه رايج در غرب کمک ميکند که گويا، زنان مسلمان و شرقي قادر به برخورد با سيستم پدر سالارانه و نقش زير دستانه خود نبوده و از برپا ساختن جنبش هاي فمينيستي و بهبود بخشيدن به اوضاع خود عاجز هستند


من در مقالة حاضر بر روي فمينيسم اسلامي که امروز پانزده سال از پيدايش آن گذشته و همچنان سرسختانه به پيش مي رود نظر انداخته ام. فمينيسم اسلامي به باز تعريف برابري جنسي- انساني، و عدالت اجتماعي يي که ريشه در اصول اخلاقي قرآني دارد مي پردازد و به افشاي عمل و انديشه هاي پدر سالارانه اي که در جوامع اسلامي تاخت و تاز مي کند دست مي زند. غرض از اين جوامع، سرزمين هايي است که پيام قرآن براي اولين بار در آنجا عرضه شده است. نفوذ اين دسته افکار به درون اسلام، به فاصلة کوتاهي پس از درگذشت پيغمبر آغاز شده و تا قرن نهم(ميلادي) و پيش از تحکيم و انسجام فرقه هاي مختلف مذهبي، به عناصر ثابت متون فقهي مبدل شده بودند. مضامين کليدي فمينيسم اسلامي، در اصول قرآني‌ِ برابري جنسي و عدالت اجتماعي خلاصه مي شوند. فمينيسم اسلامي، از آنجا که برقراري برابري و عدالت اجتماعي در ساختار هاي پدر سالارانه را ناممکن مي داند، در راه پيش برد پيام اولية اسلام و زدودن آن از بقاياي فرهنگ هاي مرد سالار تلاش مي ورزد.

هدف فمينيسم اسلامي بازگرداندن سلامت گذشتة واژة «امت» به آن، و بازيابي مفهوم آن به عنوان فضاي اشتراکي و کثرت گرايي است که حقوق برابر زن و مرد را تضمين کند. فمينيسم اسلامي نگرشي وراي دوئيت ها و دو قطبي هايي نظير شرقي/غربي، خصوصي/دولتي و يا مذهبي/غير مذهبي دارد، مخالف تاکتيک هاي تسلط طلبانه اي نظير «تفرقه بيانداز و حکومت کن»، «صف بندي ايجاد کن و کنترل کن»، «جدايي بيانداز و تنبيه کن» است، و آن را از پيام قرآن بدور مي داند.

اسلام در ميان اديان سه گانه ي معروف به اهل کتاب ، تنها ديني بود که از طريق کتاب آسماني و کلام خداي خود، پيام اساسي برابري زن و مرد (بعنوان نوع بشر و انسان)، حقوق زن، و عدالت اجتماعي را تبليغ مي کرد، هرچند که همين پيام بعدها به نام خود اسلام از درون استحاله شد. انديشه ها و رسوم پدر سالارانه اي که اتفاقاً قرآن براي تعديل و براندازي نهايي آن آمده بود (در عربستان و ديگر سرزمين هاي اسلامي) سرسختي خود را در عمل ثابت کرده و به رغم پذيرش اسلام سرسختانه به حيات خود ادامه دادند. هدف فمينيسم اسلامي دگرگون ساختن ناخالصي هاي وارد شده در اسلام، از طريق انطباق مجدد اسلام با پيام قرآني‌ِ برابري انسان ها و عدالت اجتماعي است. من در اينجا واژه ي «دگرگون سازي» را به اين دليل بکار برده ام که فرآيند تبديل «لايه هاي عمقي» به «لايه هاي رويي» را بطور ضمني به خاطر نزديک مي سازد. در اين مفهوم، پيام «عمقي» قرآن به «لايه هاي بالا» يي و عام‌ِ آگاهي و تعريف انتقال مي يابد. به بيان ديگر، اين «دگرگون سازي» به معني باز گرداندن اسلام به اصل خود(از طريق کتاب مقدس)، است نه دگرديسي و تبديل آن به يک پديده ي متفاوت.
انديشة «دگرگون سازي اسلامي» و «فمينيسم اسلامي»، به اعتبار جهاني بودن دين اسلام، از پديده ها و جنبش هايي جهاني به شمار مي آيند. فمينيسم اسلامي بمانند خود اسلام، به شرق و غرب و شمال و جنوب (حدود جغرافيايي)، و چهارچوب هاي ايدئولوژيک (حدود ذهني) منحصر نمي ماند. بسياري از مسلمانان، فمينيسم در مفهوم فعلي را «غربي»، و بيگانه از اسلام تلقي کرده و در بهترين حالت، از تلفيق «فمينيسم» و «اسلامي» ، احساس نا خو شا يندي پيدا ميکنند. عبارت فمينيسم اسلامي در آن واحد هم رساست و هم ستيز انگيز. این واژه ها مي توانند هم تبلور نقد و چارچوبي براي بررسي هاي جدي، و هم دشمن انگيز و مايه بدنامي، توأم پيام دروني خود به همراه بياورد.

دو پارگى شرقى/ غربى

جنجال هاي اطراف عبارت «فمينيسم اسلامي» از آنجا سرچشمه مي گرفت که گويا «فمينيسم» ماهيتي غربي داشته و به همين دليل اگر نه ضد اسلام، حداقل بيگانه با آن محسوب مي شود. اين برداشت يا ناشي از يک جهل عميق و يا بهانه يي براي بدنام کردن فمينيسم، از هر گونه اي که باشد، به شمار مي آيد. نفس جنبش فمينيسم اسلامي، صرفنظر از هر نامي که به آن داده شود، منافع افراد بسياري را به خطر مي اندازد و نيرو نهادن بر روي لفظ باعث انحراف توجه از اصل موضوع مي گردد.

ملاحظات تاريخي نشان مي دهد که فمينيسم نه يک بنياد منحصراً غربي و نه يک پديدة کاملاً يکپارچه بوده است. تاريخ نشان مي دهد که نخستين انديشه ها و نهضت هاي فمينيستي‌، به طور همزمان در شرق و غرب جهان آغاز شده است. فمينيسم در مفهوم اولية خود، منادي اصلاح شرايط زن در جامعه، انتقاد از زير دست بودن او، و جدال با تسلط و تفوق مرد (در زمينه هاي مختلف زماني و مکاني) تلقي مي شد. تاريخ نشان مي دهد که جلوه هاي گوناگون و اشکال مختلف اين جنبش در بسياري از زمانها و مکان هاي متفاوت خود را نشان داده است.

غربي قلمداد کردن فمينيسم، نه تنها جهل تاريخي مدعيان را نشان مي دهد بلکه به تداوم اين نظريه ً رايج در غرب کمک مي کند که گويا زنان مسلمان و شرقي قادر به برخورد با سيستم پدر سالارانه و نقش زير دستانة خود نبوده و از برپا ساختن جنبش هاي فمينيستي و بهبود بخشيدن به اوضاع خود عاجز هستند. امروزه همه بخوبي مي دانند که اين ادعا وسيعاً در خدمت تحقير اسلام و مسلمانان بکار گرفته شده و کارت بَرَنده و سلاح موثر زرادخانه هاي اسلام ستيزي بشمار مي آيد که بار ها و بار ها در جهت مشروعيت بخشيدن به تاخت و تاز ها و تهاجمات آنان مورد استفاده قرار گرفته است. فمينيسم اسلامي بر قلمرو خاص خود ادعاي مالکيت مي کند، بر برداشت هاي خود از اسلام (بر مبناي اجتهاد دقيق خود) اتکا دارد، زبان خود را داشته و وراي دو قطب ايدئولوژيکی «شرق» و «غرب» و اينکه چه کسي اول بار به توليد دانش پرداخته و چه کسي مالک آن محسوب مي شود عمل مي کند.

ميان فمينيست هاي سکولار و فمينيست هاي اسلامي رابطه رو به رشدي ايجاد شده است. به رغم آنچه تبليغ مي شود فمينيسم اسلامي و فمينسم سکولار جوامع اسلامي با يکديگر جنگ نداشته و برعکس، همديگر را متقابلاً تقويت مي کنند. زنان آزاديخواه و پيشروي جوامع اسلامي شرقي، روز به روز بيشتر از استدلال ها و نظريات هردو فمينيست هاي اسلامي و سکولار بهره گرفته و بنياد ها، ارتباطات، و نظم سازماني خود را در خدمت پيشبرد امر تمام زنان به کار مي گيرند. در جهان پيچيده اي که ما را احاطه کرده است، هريک از ما با انديشه هاي متنوعي روبروست و صرفنظر از اينکه به آن اقرار نماييم يا نه، ما را از هويت جمعي خود گريزي نيست.
بنابرين فمينيسم اسلامي فصل مهمي در تاريخ جهاني فمينيسم گشوده است و از راه هاي ويژة خود، به اين امر خدمت مي کند؛ نامگذاري آن ما را در شناخت و يافتن موقعيت آن در اين راه ياري مي رساند

زمينه هاي پيدايش فمينيسم اسلامي

فمينيسم اسلامي اول بار در کشورهاي شرقي اي ظاهر شده بود که اسلام سياسي سابقة طولاني تري داشت و تلاش کرده بود که دستاورد هاي گذشتة فمينيسم را (کم و بيش با موفقيت) به عقب باز گرداند. اسلام سياسي بطور مثال در مصر تلاش کرده بود که حضور زنان را در اجتماع ممنوع کند، هرچند که اين تلاش به زودي به دلايل استراتژيک به شکست انجاميده بود. و در کشوري مانند ايران که به نيروي کار زنان (خصوصاً در دورة جنگ ايران و عراق) نياز داشت، تحرک اجتماعي و پوشش آنها را زير کنترل در مي آورد. فمينيسم اسلامي نه تنها از ميان زناني که نسبتي با سازمان هاي اسلام سياسي نداشتند، بلکه از ميان خود احزاب اسلام گرا و زناني که بعدها با ناخشنودي از آن بريده بودند (مانند ترکيه) نيز سر بر آورده بود. در افريقاي جنوبي، فمينيسم اسلامي به دنبال پايان گرفتن مبارزة ضد آپارتايد پا گرفته بود؛ درست به همان شکلي که فمينيسم سکولار از آن پيشتر و در آغاز مبارزة ضد استماري جوامع مسلمان قرن بيستم سر بر آورده بود.

فمينيسم اسلامي در غرب، از بطن جوامع مسلمان متشکل از تازه مهاجرين، نسل دومي ها، و نوکيشان مسلمان و شديداً رو به رشد، بيرون آمد. اکثريت اين جوامع را زنان تشکيل مي دهند. زنان مسلماني که ريشه در جوامع اسلامي کشورهاي آسيايي و آفريقايي داشتند خود را با سلوک اجتماعي اي رو در رو مي ديدند که به نام اسلام به آنان تحميل شده و از نظر ايشان غير قابل پذيرش تلقي مي شد. اينان به همين دليل، شخصاً در اصول ديني به جستجوي پاسخ اسلام به امر جنسيت و برابري و عدالت پرداخته بودند. در ميان زنان مسلمان نوکيش افرادي يافت مي شد که با سنت هاي واپسگرايانه اي که به نام اسلام به زنان تحميل مي شود احساس راحتي نمي کردند و شخصاً وادار به بررسي دين شده بودند.

فمينيسم اسلامي در انديشه و عمل

١- تفسير

تئوري فمينيسم اسلامي پروسة رشد و گسترش خود را طي مي کند و تفسير قرآن، همانطور که در گذشته به آن اشاره رفت در مرکز اين پروسه قرار دارد. مفسرين زن (که اثرشان در کار فمينيسم اسلامي اهميت اساسي دارد) در جستجو هاي خود، از نقطه نظر هاي شخصي و بر اساس تجربه و دانش و مشاهدات خود، به کتاب مقدس رجوع مي کنند و اين برخوردي است که از ديرباز سنت تمام مفسرين بوده است. مفسرين جديد بمانند گذشتگان ريشه در زمان و مکان خود دارند. فمينيسم اسلامي انديشه ي برابري انسانها از هر جنس و نژاد و قوم و قبيله را، بر مباني قرآن تعريف مي کند و روي اين نکته (قرآني) تاکيد مي گذارد که خصوصيات ظاهري، ناقض اصل برابري ذاتي انسان ها نيست. مشروط ساختن اين بنياد به هر شکل، و جرح و تعديل آن، نقض اصل بنيادين و تغيير ناپذير برابري انسانها تلقي مي شود. فمينيسم اسلامي بر اين انديشه، که برابري ميان انسانها يک بنياد عملي و کاربردي است نه يک مفهوم انتزاعي، پافشاري مي کند.

مرد و زن به رغم تفاوت هاي بيولوژيک خود، برابر محسوب مي شوند. قرآن روي عيان ترين نمود اين تفاوت، يعني حيطة زاد و ولد انگشت گذاشته است. اصل «توازان» در ارتباط مستقيم با برابري زن و مرد است. در چارچوب روابط زناشويي و در دوره اي که زن باردار و يا به پرستاري از فرزند مشغول است، مسئوليت حمايت خانواده به دوش مرد بوده و موازنة رنج همسر محسوب مي شود. قرآن در اينجا وارد جزئيات نمي شود اما بر اصل تفاهم متقابل در رابطه ي زناشويي و به حمايت هاي متقابل زن و شوهر از يکديگر تاکيد مي کند. تعيين و تحميل نقش هاي مشخص به فرد، انديشة پدر سالارانه اي محسوب مي شود که انگيزه هاي آن از ساختار هاي اجتماعي فراهم مي آيد. اين سيستم ها در پيچيده گي ها و سلسله مراتب سلطه، اجتماع را چنان آرايشي بخشيده اند که مردان در جايگاهي بالاتر از زنان نشسته و اين امر را به نام اسلام توجيه مي کنند. محدود ساختن فرد، چه در خانه و چه در اجتماع، به يک نقش خاص، از ساخت و فرهنگ جامعه بر مي آيد و چنين چيزي در قرآن تصريح نشده است.

سوء استفاده از بيولوژي، و بخشيدن نقش محوري به آن در توجيه نابرابري هاي خانوادگي و اجتماعي همانقدر ياوه است که ضد قرآن. خط کشي ميان حيطه هاي خصوصي و عمومي و يا مذکر و مونث خواندن ها و نگهباني ديوار حايل ميان آن ها، يک محدوديت اجتماعي و بر آمده از چارچوب هاي زماني و مکاني و طبقاتي و امثال آن بيش نيست و مسلماً قرآن الهام بخش آن محسوب نمي شود. آنجا که وضع آشفته مي گردد و اسلام به ابزاري در خدمت تاکيد و تثبيت سلوک و انديشه هاي غيراسلامي مبدل مي شود، نياز به باز تعريف اصول اسلامي پيش مي آيد و اين دقيقاً همان وظيفه اي است که فمينيسم اسلامي به عهده گرفته است.

به طوري که قبلاً اشاره کردم تعريف فمينيسم اسلامي از برابري حقوق زن و مرد، عميقتر از بحث هاي پيشين فمينيسم سکولار در اين خصوص است. فمينيسم سکولار (در جوامع اسلامي) به برابري حقوق کامل زن و مرد در سطح جامعه قايل بود اما در سطح خصوصي و خانوادگي، به نقش اول مرد در خانواده و نقش متفاوتي که از ديرباز براي زن و مرد تعيين شده است باور داشت. باور به سروري مرد در خانواده، انديشه هاي پنهان مردسالارانه را برملا مي سازد تا يک ذهنيت قرآني را. تعريف فمينيسم اسلامي از برابري زن و مرد (به عنوان يکي از مولفه هاي اصلي برابري کامل و بدون قيد و شرط هاي مکاني و تلويحي) انديشة درة مصنوعي و مجازي اي را که ميان فضاي عمومي و خصوصي ايجاد شده است را رد مي کند و به آن برابري که در سرحد خانه و فضاي خصوصي متوقف مي شود باور ندارد.

فمينيسم اسلامي، با انگيزه هايي که از تفسير نوين خود از قرآن پيدا کرده است، برداشت هاي خود از مضامين برابري و عدالت قرآني را در موشکافي و تفسير فقه و حديث بکار گرفته است.

٢- فقه

فمينيسم اسلامي در اصول فقه نيز کنکاش کرده است. منتقدين حساس به مسئله ي جنسيت، به اين نتيجه رسيده اند که اصول فقهي بطرز چشمگيري خصلت مرد سالارانه داشته و انعکاسي از جوامع مرد سالارانة اواخر قرن نهم (ميلادي)، که در آن فرقه هاي مذهبي به انسجام نهايي خود رسيده بودند محسوب مي شوند. به دنبال تمرکز و انسجام دروني چهار فرقة اصلي اسلام، تلاشهايي به عمل آمد که اجتهاد يا کاوش عقلي و مستقل در اسناد مذهبي محدود شود و نشان داده شده است که مکاتب فقهي، از آن سرفصل، در راستاي انحصاري نمودن جريان تفکر عمل مي کرده اند. از آنجا که قرآن و سنت (حديث) دو مرجع عمدة فقه محسوب مي شوند، هر نگرش تازه به آن ايجاب مي کند که هم يک تفسير نوين قرآن، که به مسئلة جنسيت حساس باشد، و هم تجزيه و تحليل احاديث زن ستيز در آن گنجانده شود. هرچند که فقه کلاسيک وضوحاً انعکاسي از انديشه هاي پدر سالارانه محسوب مي شود اما در همان حال يک توده ي پيچيده از مکانيسم هايي است که بر افکار پدرسالارانه مهار زده و وسايلي در خدمت به اجرا در آوردن عدالت فراهم آورده است. به اين مي نمايد که بنياد گذاران مکاتب فقهي از مريداني که احتياط هاي آنان را به اصول تعبير کرده اند محتاط تر بودند.

اصول فقهي بيشتر از هرجا در حيطة شرعياتي که شامل حال فرد و خانواده مي شود، و توسط دولت به شکل قانون در آمده است، در انديشه ي قرآني برابري و موازنه ميان زن و مرد اختلال ايجاد کرده است. بنياد هاي دين رسمي و دولت پشتيبان آن، سنگ بناي قانوني مردسالاري در خانواده را گذاشته است. فمينيسم سکولار از همان ابتداي کار، تغيير قوانين شرعي فرد را طلب کرده است و با اتکا بر مباحثات مذهبي و بر مباني قرآني، به دنبال احياي حقوق زن بوده است. اين سازمان ها، به دليل نفوذ و تسلط سياست هاي مرد سالارانه و استفاده هاي ماهرانة آنان از تفکر ديني، عموماً پيشرفتي در کار خود نداشته اند.

در آستانة قرن ٢١ بارقه اي از پيشرفت نمودار شد و ثابت شد که برداشت هاي نوين از فقه اسلامي قادر است قوانين شرعي مربوط به فرد و خانواده را تعديل کرده و آن را هرچه بيشتر با اصول انساني منطبق سازد. اين اميد زماني زنده شد که در (مُدَوّنات) يا قوانين شرع خانواده در مراکش، تغيير اساسي ايجاد و بار ديگر مدل انساني خانواده احيا شد. در قانون جديد، زن و مرد در سرپرستي خانواده حقوق برابر داشته، چند همسري عملاً ملغي شده، و زوجين حق طلاق مساوي دارند. اين تجديد نظر ها و بهبود در قانون حاصل مبارزات هماهنگ و پيوستة فمينيست ها، فعالين حقوق بشري، قضات، دانشگاهيان، متخصصين مذهبي و از اين قبيل بود.

نقض اصول قرآني حقوق انساني در هيچ جا وحشيانه تر و عريان تر از آنجايي نيست که فرد به عدول از اصول سکس شرعي متهم مي گردد. در اينجا در نهايت اين زنان اکثراً فقير هستند که بهاي سنگين اتهام به زنا را مي پردازند، در همان حاليکه مردان متهم عموماً آزاد مي گردند. در کشور هايي که حدود شرعي وارد قانون کشور گشته است دادخواهي زناني که قرباني تجاوز مي شوند، خطر اعدام به همراه دارد. در اين موارد زن شاکي غالباً به جرم زنا اعدام شده و مرد متجاوز از مجازات مي گريزد.

در چهارچوب هاي فقهي، به مدل مردسالارانة قصاص، تفوق مطلق بخشيده نشده است. وارد آوردن اتهام و محکوم ساختن و اجراي حکم اعدام به جرم زنا، در اسلام از کانال شرايط سخت و جزئيات دقيقي مي گذرد که محکوميت و اعدام بخاطر زنا را مجازاً غير ممکن مي سازد. گفته مي شود که در فقه اسلامي، به مجازات شديد زنا بايد به عنوان يک عامل بازدارنده نگاه کرد نه يک حکم لازم‌الاجرا. با اين وجود در کشور هايي که حدود اسلامي وارد قانون شده است، زنان عملاً پس از يک محاکمة صحرايي به اعدام محکوم شده و حکم (بطور مثال در ايران و پاکستان و عربستان سعودي) به اجرا در مي آيد در حاليکه مجرمين مرد عموماً آزاد مي شوند.

يکي از مهمترين استثناها در اين خصوص کشور نيجريه است که با وجودي که «حدود» يا قانون جزاي اسلامي از چند سال پيش در ايالات شمالي آن به اجرا در آمده است، اما تاکنون هيچ مورد سنگساري در مورد زنان زناکار به اجرا در نيامده است. و اين نيست مگر بخاطر دخالت ديوانعالي شرع و لغو احکام سنگسار صادره توسط دادگاه هاي شرعي محلي. در اينجا فمينست ها، اِن. جي. او ها، وکلا، و آگاهان به شرع اسلامي، زير پرچم اتحاد جمعيت هاي دفاع از حقوق انساني زنان، پيشبرد حقوق زنان، و حمايت هاي ديگر، دست به دست هم دادند و از حقوق دو زن فقير به نامهاي صفيه حسيني و امينه لَوال دفاع کردند. اين در حالي بود که متهمين مرد با آزادي کامل مي گشتند. مدافعين در اينجا، حجت هاي شرعي براي تبرئة اين دو زن را از متون فقهي استخراج کرده و بيگناهي اينان را به دادگاه عالي شرع اثبات کرده بودند، که همين مي تواند سابقه و پيش درآمد قانوني محکمي براي نمونه هاي مشابه به شمار رود. موفقيت در هر دو مورد در ساية درک و برداشت هاي آگاهانه از اصول فقهي حاصل آمد. قابل توجه است که در اينجا فعالين مسلمان و مسيحي مشترکاً، (در چهارچوب اِن. جي. او ها) براي احقاق حقوق خواهران نيجريه اي خود (در کشوري با جمعيت مسلمان و مسيحي تقريباً برابر) مبارزه مي کردند. اين واقعيت که اينان، در مقابله با «حدود»، از اصول فقهي بهره گرفته بودند، به معني تاييد ايشان از اين قوانين محسوب نميشود و تنها طرز کار در محدوده ها و چارچوب هاي اين چنيني را نشان مي دهد.
فعالين حقوق زن به همراه ساير نيروهاي پيشرو پاکستاني در راه لغو «حدود» اسلامي که بيش از ٢٥ سال است بصورت قانون در آمده و باعث اعدام شمار بالايي از زنان شده است مبارزه مي کنند. رئيس جمهور پاکستان اخيراً قول اصلاح اين قوانين را داده بود اما زماني که اين نوشته در دست تهيه بود اين برنامه متوقف اعلام شد که خود اعتراض شديد فمينيست هاي اسلامي و فمينيست هاي سکولار و مدافعين حقوق بشري را در پاکستان و سراسر جهان بر انگيخت.

در کشور هاي مختلف آفريقايي و آسيايي فمينيسم اسلامي از فمينيسم سکولار پيشي گرفته است و تلاش هاي خود در راه کسب حقوق مساوي در خانواده و اجتماع را به ديگر صحنه ها و زمينه هاي سکولار و مذهبي و از جمله وارد شدن به حلقه ها و حرفه هاي مذهبي گسترش داده است. قابل توجه است که در بسياري از کشور هاي اسلامي زنان با وجودي که در زمينه هاي سکولار به حقوق برابر رسيده اند اما عموماً راه ورود آنان به صحنة مذهب بسته است و قابل تامل است که اصل قرآني برابري انسانها شامل حال حيطه ي عمل مذهب در سطح اجتماع نميشود. شبکة وسيع متشکل از فمينيست هاي اسلامي کانال نشر اخبار منطقه اي و امور زنان به شمار مي آيد. فمينيسم اسلامي در سطح منطقه اي و جهاني فعال است و نشان داده است که چگونه ترکيب عمل و بحث سازنده به غناي آن ياري مي رساند
 


* مقاله فوق براي اولين بار در لوموند ديپلماتيک به زبان عربي چاپ شده و متن حاضر از انگليسي به فارسي برگردانده شده است.

http://ir.mondediplo.com/article1229.html