MODARA, May 2008
ارديبهشت ۱۳۸۷ سال اول شماره ۱

مجيد تولائى

مدارا پيشگى


مجيد تولائى *


...بدون تن دادن به منطق گفتگوي عقلاني ِ انتقادي ، نمي توان مدعي پايبندي به مرام و مدارا و تساهل بود.



«راضي ام كه اگر لبانم در آخرين لحظات كلمه اي خشم آلود يا دشنام آميز نسبت به قاتل متجاوز بيان كند ، نام مرا در رديف شيادان ثبت كنند»

مهاتما گاندي

بسياري از ما ايرانيان ، با شنيدن يا خواندن اين جمله گاندي يا جملاتي مشابه از جانب بزرگاني چون او، در خصوص نوع مواجهه با آنچه و آنكه دشمن مي پنداريمش ، و فرو خوردن خشم و عدم خشونت با دشمن ، شايد بي اختيار در ذهن و ضميرمان اين بيت شاعر نغز گويمان حافظ بازگو شود.

آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

صرف نظر از هر نوع داوري ارزشي و فارغ از هرگونه قضاوت اخلاقي ، با ارجاع به واقعيت هاي مسلم تاريخي، با اين حقيقت روبرو مي شويم كه خصوصيات و ويژگي هايي مانند : مدارا ، رواداري و تساهل به عنوان پاره اي از مبنايي ترين عناصر و اجزا فرهنگ و تمدن ملي و باستاني ايرانيان ، راز و رمز اصلي علل ماندگاري و دير پايي اين فرهنگ و تمدن از دير باز تا امروز بوده است.

فرهنگ ايراني با اتكا به ويژگي ها و خصوصيات مذكور ، در عين استمرار بقا و تداوم حيات ، آنچنان بر غنا و ژرفاي خود افزوده است كه در طول سده ها و هزاره هاي گذشته نه تنها در هيچ يك از فرهنگ ها و تمدن هاي مجاور و حتي مهاجم هضم نشده و مستحيل نگرديده است ، بلكه بر عكس فرهنگ ها و تمدن هاي همسايه و يا مهاجم را در خود هضم و تحت تأثير مؤلفه ها و مباني محكم خويش ديگر گونه كرده است . از همين روست كه مطالعه و بررسي فرهنگ و تمدن ايراني براي اكثريت قريب به اتفاق پژوهش گران و شرق شناسان عالم بسيار پر جذبه و شوق انگيز مي نمايد.

يكي از اين پژوهشگران «كنت دو گو بينو» ، سفير فرانسه در ايران در نيمه دوم سده نوزد هم است . او چنان شيفته و دلبسته ايران شده بود كه مي گويد « مي دانم كه امروز حوادثي در ايران مي گذرد و فساد در اين كشور گسترش يافته است، ولي ايران همچنان ايران است .جزء بهترين و پاك ترين كشورهاي روي زمين است . در هيچ جاي ديگر جهان نمي توان تا اين اندازه از زندگي لذت برد و تا اين اندازه شاد بود. آنگاه كه در آنجا زندگي كرده باشيد دوست داريد بر آنجا باز گرديد و آنگاه كه در آنجا باشيد بميريد. »

او در جاي ديگر به شرح گفتگوي خود با روشنفكران ايراني تحصيل كرده در فرانسه مي پردازد و ميگويد: « اين ايرانيان تحصيل كرده به خوبي توانسته بودند انديشه هاي غربي را به رنگ ايراني در آورند و از تركيب آنها با انديشه هاي خود انديشه هاي نويني بسازند». در واقع اين همان ويژگي فرهنگي « مدارا پيشه گي و روا داري » ايراني در سراسر تاريخ است كه بدون طرد و دفع انديشه هاي فرهنگ بيگانه با زدن نشان ايراني بر آنها و تطبيق پذير ساختن آنها با محيط فرهنگ ايران، اين انديشه ها را خودي مي سازد و به بخشي از فرهنگ ايراني تبديل مي نمايد.

اما دريغ كه طي سده ي اخير يعني از دوران پس از جنبش مشروطه به اين سو ، به ويژه در دوره هاي منتهي به انقلاب سال ۵۷ در ايران و از آن زمان تا به امروز، مفهوم واژه اي « مدارا » به مفهومي قلبِ واقعيت شده، تبديل گرديد. واژه ي مدارا را در عموم فرهنگ هاي فارسي به معناي نرمي و ملاطفت كردن و يا با نرم خويي و حسن خلق با كسي رفتار كردن بيان كرده اند. در زبان انگليسي نيز براي واژه مدارا معادلي چون tolerance و براي واژه هاي هم رديف مدارا نظير روا داري و تساهل و تسامح معادل هايي مانند: moderate ، lenient مي توان يافت.

اما متأسفانه در فرهنگ و ادبيات سياسي جامعه ايران به ويژه در دوران و سال هاي پيش گفته تا امروز ، تحت تاثير گفتمان سياسي غالب كه گفتمان سياسي راديكال و افراطي بوده است ، جز مواردي بسيار نادر و كمياب از اشخاص و جريان هاي سياسي ، به طور عمومي و فراگير، واژه مدارا به نادرست به معناي سازش و خيانت تلقي شده و افراد و جرياناتي كه در سلوك سياسي خويش بر مدار مدارا عمل و رفتار كرده اند سازشكار و خائن قلمداد شده اند. درست بر خلاف فرهنگ هاي سياسي مذكور در ايران كه مفهوم سازش و توافق و سازگاري و مصالحه كه همواره به غلط به خيانت ورزي مشتبه شده و مي شود و داراي بار معنايي مذموم و نكوهيده است، در زبان و فرهنگ سياسي غرب مفاهيم و واژه هاي نظيرcompatibility و compromise مفاهيمي پسنديده و تحسين بر انگيز و داري بار معنايي مثبت است.

اگر با خويشتن خويش صادق بوده و نقد و انتقاد را بر مي تابيم و از به نقد كشيده شدن بر آشفته نمي شويم ، اگر اهل عبرت گيري و پند آموزي از تاريخ و تجربيات تلخ و ناگوار و پر هزينه پيشين هستيم ، اگر دغدغه ايران داريم و ناملايمات و نا بساماني ها و پلشتي هاي گريبان گير ايران، زندگي را به كاممان تلخ كرده است ، بايد بپذيريم كه بدون پيشه كردن مدارا و روا داري و تساهل نسبت به يكديگر ، دردهايمان درمان و تلخ كامي هايمان شيرين نخواهد شد.

پذيرش اين امر به خصوص در ميان ايرانيان ساكن برون مرز با گرايش ها و سلايق و نگرش ها و طرز فكرهاي مسلكي مرامي – سياسي گوناگون ، صد چندان ضروري تر مي نمايد چرا كه در برون مرز بر خلاف آنكه به كرات واژه مدارا و تساهل و تسامح از جانب افراد و محافل و گرايش هاي گوناگون بكار گرفته شده و همگان به آن دعوت مي شوند، در واقعيت عيني، پايبندي عملي به موازين و اصول و آداب مدارا و رواداري كمتر ديده مي شود.

لازمه پايبندي عملي به موازين و اصول و آداب مداراپيشه‌گي پذيرش و به رسميت شناختن حق دگر انديشي براي ديگران و حق اعلام و ابراز نظر مخالف و منتقد ديگران نسبت به خويش است. تنها در صورت قبول اين حق و جايگزين كردن منطق گفتگوي عقلاني انتقادي به جاي منطق گفتگوي مبتني حذف و ستيزه و كينه ورزي و دشنام گويي است كه سلوك عملي در مسير مدارا پيشگي و رواداري ميسر خواهد شد . بدون تن دادن به منطق گفتگوي عقلاني ِ انتقادي ، نمي توان مدعي پايبندي به مرام و مدارا و تساهل بود.

براي ادامه ي زيست بالنده و تعالي بخش در ايران امروز و براي ساختن ايراني آزاد و آباد و سرافراز در فردايي روشن ، به سلوك مدارا پيشه گي و رواداري سخت نيازمنديم.
 



*  سردبير نشريه توقيف شده نامه