در این مقاله به چهار چالش دنیای جدید با
متون مقدس اشاره میكنیم و همچنین شش پاسخی كه به این چالشها داده شده
است و رویكردی كه خود بیشتر می پسندم (یعنی رویكرد تاریخی _ الهامی) را
توضیح خواهیم داد. در این رویكرد میتوانیم یك منطق مشترك و یك منطقه
بیطرف فكری بین روشنفكری مذهبی و عرفی به وجود آوریم.
به نظر میرسد كه در دوران جدید چهار چالش بین انسان معاصر و متون مقدس
وجود دارد:
۱ ـ برخی از احكامی كه در متن مقدس آمده است. مانند تعزیرات (كه تازیانه زدن را انسان جدید نوعی شكنجه میداند) و ... و در حوزه زنان هم مانند بحث تعدد زوجات، حق طلاق مردانه، نامتساوی بودن سهم ارث و... در همه متون مقدس از این گونه مسائل وجود دارد. البته در قرآن، احكامی چون زنده زنده پوست كندن و یا آتش زدن و... نداریم. در برخی متون (به ویژه اوستا و عهد عتیق)، برای بعضی جرایم مجازاتهای بسیار سنگین و خشنی درنظر گرفته شده است.
۲ ـ یكی دیگر از چالشهای مهم متون با دنیای جدید، برخی مفاهیم و آموزههای فرهنگی آنهاست. به طور مثال جهانشناسی مبتنی بر خدایان، ایزدان، ایزدبانوان، فرشتگان، ابلیس، شیطان، جن، ارواح پاك و ناپاك،برتری جنس مذکر بر مؤنث و.. در بعضی از متون مقدس موجود است. این نوع آموزهها با فرهنگ و معتقدات انسان معاصر ناهمگون است.
۳ ـ نكته سوم، برخی مسائلی است كه در متون مقدس راجع به موضوعات طبیعی آمده است مثل هفت آسمان و نگاه عمودی كه به جهان وجود دارد، حركت ماه و خورشید، سیر شكلگیری جنین (این سیر كه در برخی متون مقدس آمده با علم پزشكی امروز همخوانی ندارد) و...
۴ ـ نكته چهارم معجزاتی است كه كموبیش در همه متون مقدس وجود دارد مانند برخی رخدادهای ناگهانی و نابودكننده كه بر قومی وارد شده و آن را نابود میكند مثل بانگ رعدآسا، زلزله، باران آتش و...
این چهار چالش به تدریج بین متون و دنیای
جدید به وجود آمده است. در اروپا و در بین مسیحیان، نظرات گالیله اولین
چالشها را به وجود آورد. بحث داروین هم از چالشهای پردامنه بعدی بود.
همین حالا برخی كلیساهای آمریكا و در واقع میلیونها نفر مخالف نظریه
تكامل داروین هستند و حتی یك بار آموزگاری را در قرن بیستم به خاطر
تدریس نظریه داروین تنبیه كردند.
اما به هر حال در مواجهه با این چهار چالش به نظر میرسد شش نوع برخورد
شده است كه چهار گونه آن مؤمنانه است یعنی توسط مذهبیهای سنتی و یا
روشنفكران مذهبی صورت گرفته است و دو گونه آن غیرمؤمنانه است. ابتدا دو
گونه غیرمؤمنانه را بیان میكنیم و پس از آن چهار گونه مؤمنانه توضیح
داده خواهد شد.
برخورد و رویکرد غیر مؤمنانه
۱ ـ برخورد تحلیلی - غیر
دینی
یك نوع برخورد غیرمؤمنانه برخورد تحلیلی - غیردینی است. در این برخورد
پیامبر به عنوان یك مصلح اجتماعی در نظر گرفته میشود. یعنی جنبه
وحیانی و دینی متون كنار نهاده میشود و پیامبر مانند كنفوسیوس به
عنوان یك حكیم دیده میشود و با متن مثل متن یك مصلح و حكیم برخورد
میشود. معمولاً این رویكرد پژوهشی است و میتواند در مقایسه با دیگر
رویكرد غیرمؤمنانه كه ستیزگرانه و ضددینی است رویكرد بیطرفانهتری
باشد. كسانی كه غیرمؤمنانه ولی پژوهشگرانه برخورد كردهاند و پیامبران
را به عنوان مصلحان اجتماعی پذیرفته و كاركرد آنها را در ترازو قرار
دادهاند، این چالشها را به شرایط زیست تاریخی پیامبران ارجاع داده و
گفتهاند این برخوردها در ظرف زمانی كه مثلا زرتشت یا محمد در آن قرار
داشتهاند، برخوردی كاملا منطقی یا مترقی بوده است.
۲ ـ برخورد ضددینی و
ستیزهگرانه
در این برخورد چالشهای چهارگانه را دست مایه تمسخر و حمله به دین قرار
دادهاند. برخی از این افراد، عمدتا در رابطه با تعدد همسران پیامبر و
یا مثلاً در حوزه سیاست پیامبر را فرد جاهطلبی كه با تئوری یكتاپرستی
میخواهد اعراب را متحد كرده و خود ریاست دولت را برعهده بگیرد، معرفی
كردهاند. در این رویكرد بیشتر ستیزهگرانه برخورد میشود. این رویكرد
برخوردش با تاریخ گزینشی است چون انگشت بر مواردی میگذارد ولی موارد
دیگری را نادیده میگیرد. بحثهای این رویكرد درونمایه پژوهشی كمتری
دارد ولی مایه احساسی و تخاصمی در آن بسیار بالاست.
اما چهار برخوردی كه مؤمنانه است:
۳ ـ برخورد سنتی -
اعتقادی
در برخورد سنتی _ اعتقادی به طور دقیق سعی میشود قالب و ظاهر متن
پذیرفته شود. به طور مثال دكتر سحابی خلقت انسان در قرآن را به طور
علمی توضیح میدهد. ولی علامه طباطبایی رویكرد دكتر سحابی را نقد
میكند و میگوید برخوردی كه شما در رابطه با داستان آدم میكنید
برخورد كامل و درستی نمیباشد و از خلق ناگهانی و یكجا و شكل كلاسیك
تلقی سنتیها از خلقت انسان دفاع میكند و آیاتی را به عنوان استناد
بحث، بیان میكند.
همچنین این رویكرد، در رابطه با تقسیم ارث، همان قالب و مدل كلاسیك را
میپذیردو... در این رویكرد یا به صورت تعبدی و یا به صورت یك استدلال
اولیه مطرح میشود كه چون خداوند از ما آگاهتر است و خداوند آموزه یا
حكمی را مطرح كردهاست كه شاید عقل ناقص ما نتواند آن را درك كند؛ پس
ما باید همان قالب كلاسیك متن را بپذیریم و از همان دفاع كنیم. یادآوری
میكنیم كه این بحث، بحث جدیدی نمیباشد و دعوای بین اشعریها و
معتزلیها در صدر اسلام روی همین مسئله بوده است.
در رویكرد سنتی – اعتقادی، آموزهها و احكام متن را هم می توان بیهیچ
استدلالی و به طور تعبدی پذیرفت و هم میتوان سعی كرد كه آنها را مدلل
نمود. به طور مثال در بحث تقسیم ارث میگویند چون مرد نفقه زن را
میپردازد و مردها اشتغال بیشتری دارند، باید آنها بیشتر سهم ببرند.
اما طرح همین استدلال خود نوعی ورود و به كارگیری عقل است. ولی به
كارگیری عقل در همین حد در این رویكرد، الزامات و پیامدهایی دارد و
باید تا آخرش بروند؛ كه نمیروند.
به هر حال یكی از رویكردها این است كه ما این چالشها را به نفع سنت حل
كنیم. می توان مثالهای دیگری هم
در این مورد آورد مثل طبقات آسمان و برتری جنس مرد بر زن و... در مجموع
در این رویكرد در نهایت گفته میشود كه شاید علم اشتباه میكند و بعدها
ممكن است به نكتهای كه در متن گفته شده است برسد و متوجه شود گفته
قبلیاش اشتباه بوده است. البته در مواردی این نوع برخورد خیلی سخت است
اما در برخی موارد طرح توجیهات كمی راحتتر میشود مثل ارث بردن زنان
و...
۴ - برخورد علمی -
انطباقی
در این برخورد ظاهر متن پذیرفته میشود، اما سعی میشود كه منطبق بر
علم جدید شود مثلاً فرشتگان و شیطان، نیروهای طبیعی معرفی میشوند
(شیطان یعنی میكرب) و یا آسمانهای هفتگانه یعنی كهكشانهای مختلف. اما
همه این تفاسیر قابل رد و نقض است، چون همه آنها گزینشی است و میتوان
بخش دیگری از متن را آوردكه مغایر این انطباقهاست. مثلاً در مورد هفت
آسمان جایی آمده است كه ماه و خورشید نور و چراغ این هفت آسمان هستند.
در صورتی كه میدانیم ماه و خورشید چراغ تمام كهكشانها نیستند. پس
نشان میدهد كه طرح هفت آسمان مبتنی بر همان تلقی رایج زمانه بوده است.
در این تلقی هفت آسمان به صورت طبقه به طبقه در بالای سر ما قرار دارند
و ماه و خورشید هم در همه این هفت آسمان دیده میشوند. و یا در بعضی
موارد به احساسی بودن زنان استناد میشود و این که بحث علمی درباره
تفاوت زن و مرد تنها در دنیای قدیم نبوده است بلکه در دوره جدید هم
فروید زنان را كاملا جنس دوم میداند. زنان، مردانی ناقص و اخته شدها
ند و یا به طور مثال گفته میشود نوع كاركرد نیمكره چپ زنان با مردان
تفاوت دارد و...
۵ - برخورد تأویلی–
تطبیقی
این رویكرد نمیخواهد متن را بر علم جدید منطبق كند بلكه در یك تطبیق و
مقایسه و در یك قرائت جدید از متن میخواهد معنای جدیدی مطرح كند كه
عموماً در دنیای جدید هم وجود دارد و یا قابل پذیرش است. به طور مثال
دكتر سحابی، وقتی در متن گفته میشود میخواهد بگوید آدم از خاك و آب
شكل گرفته است، میخواهد برای آن توضیح علمی بیاورد، ولی شریعتی
میخواهد آن را تأویل كند. او میگوید منظور از خاك و لجن همین خاك
نیست و منظور از روح خدا این نیست كه خدا فوت كرده و در این خمیر دمیده
است تا مجسمه گلی انسان جان پیدا كند. هدف از طرح روح و لجن در انسان
این است كه انسان دوساحتی است. هم میل به پستی و هم میل به استعلا
دارد. ما هیچ وقت بهترین چیزها را با بدترین چیزها تركیب نمیكنیم ولی
انسان تركیب بهترین چیزها و بدترین چیزهاست. شریعتی میگوید این زبان،
زبان سمبلیك است و زبان واقعنما نیست و بعد هم تأویل میكند. این
رویكرد با طرح برخی بحثهای زبانشناسانه، با هرمنوتیك و اجتهاد سعی
میكند چالش متن با دنیای جدید را حل كند. این تفسیر میگوید شما متن
را اشتباه فهم میكنید.
پس هر جا چالش به وجود بیاید یك برخورد، یعنی برخورد نوع اول میگوید
عقل ما توانایی درك ندارد و اگر هم عقل را به كار بگیریم باید در
چارچوب متن باشد و همان را توضیح دهد و مدلل كند به عبارت دیگر علم یا
عقل یا عدل زمان ما نادرست است و آنچه متن میگوید درستتر است. . اما
برخورد نوع دوم سعی كرده است علم جدید را هم به كار گیرد و این موارد
را به علم جدید انطباق كند. در برخورد نوع سوم به علوم طبیعی استناد
نمیشود، بلكه به علوم روانشناسی، اجتماعی و امثال آن استناد شده و
گفته میشود فهم جدید ما هم چیزی مشابه همین علوم را میگوید، به بخش
دیگری از فرهنگ امروز استناد میكنیم و میگوییم زبان متن، زبانی
سمبلیك است، سمبلهایش باستانی است اما پیام و محتوایش امروزی است.
داعیه ما این است كه اینها در همه موارد پاسخگو نیست. بلکه باید
رویکردی تاریخی-الهامی در پیش گیریم.
۶- اما در رویكرد تاریخی
– الهامی
نقطه عزیمت بحث این است كه متون در چارچوب پارادایم فرهنگی و مناسبات
عینی زمانه یعنی همان علم و عقل و عدل زمانه حركت كردهاند. محور این
رویكرد پذیرش دیالكتیك زمینه و متن است یعنی بین متن مقدس و زمینه
تاریخی خودش كه این زمینه تاریخی هم فرهنگی است و هم اجتماعی، اقتصادی،
سیاسی و حقوقی، یك ارتباط دیالكتیكی وبه عبارتی نوعی پذیرش و فراروی
وجود دارد یعنی هم علم و عقل و عدل زمانه پذیرفته شده و هم علیه آن
ستیز شده است. متون در علم، عقل و عدل زمانه خودشان رفرم یا به اصطلاح
شریعتی «اصلاح انقلابی» كردهاند. برخورد متون با علم، عقل و عدل
زمانه، برخوردی رفرمیستی است. برخورد رفرمیستی به این معناست كه بخشی
از واقعیت را میپذیرد و سعی میكند در آن رفرم كرده و آن را به سمت
اهدافی كه دارد هدایت كند. این اهداف ممكن است شالوده واقعیت را بشكند
یا نشكند.مثلاً ادیان سامی اگر هم بردهداری را پذیرفته یا تحمل
كردهاند، اما سمت و سویشان به سوی لغو بردهداری است. حداقل چیزی كه
مسلم است این است كه آنها بردهداری را تشویق نكردهاند. این موارد
رفرمهای بسیار مثبتی در زمان خودش بوده است. به هرحال در رابطه با متون
مقدس، بین زمینه و متن ربطی دیالكتیكی وجود دارد. دیالكتیك پذیرش و
فراروی، دیالكتیك تأثیرپذیری و تأثیرگذاری. بستگی به هر رویكرد پژوهشی،
فرد میتواند روی هر كدام از این دو (یعنی پذیرش یا فراروی) بیشتر مكث
كند. اما هر دو قابل توجه و اثبات است. این امر را میتوان از دیدگاه
كسانی كه غیرمؤمنانه به متن نگاه كردهاند هم مستند كرد.
رویكرد تاریخی – الهامی گامی به پیش برای نوگرایی مذهبی است و نوگرایی
مذهبی را از رویكرد اجتهادی – تأویلی كه عمدتاً برخورد با مذهبِ تاریخی
است تا مذهبِ متن، گامی به جلو میبرد و آن را با خود مذهب متن پیوند
میدهد..
اما وقتی كلمه «تاریخ» را در رویكرد تاریخی – الهامی به كار میبریم چه
حوزهای را در بر میگیرد. اگر بخواهیم مشخصتر و ریزتر مطرح كنیم
تعبیر و اصطلاح تاریخ در این رویكرد به سه معناست:
الف) در این رویكرد پیشینه تاریخی و دیرینه مطالب و آموزههایی كه در
متون آمده است را در نظر میگیریم یعنی ما تبار نظریات و تبار مناسبات
را میپذیریم و در مورد آن پژوهش میكنیم . به فرض داستان طوفان نوح
فقط در قرآن نیامده است و در اساطیر بشر هم موجود است. ما وقتی سیر این
داستان را ببینیم رویكرد ما تفاوت خواهد كرد تا اینكه فكر كنیم خدا در
قرآن این داستان را بدون پیشینه قبلی بیان كرده است. نگاه تاریخی در
رویكرد تاریخی – الهامی، از متن هالهزدایی میكند. این موضوع در رابطه
با احكام سادهتر است. به طور مثال بردهداری در كل تاریخ بشر موجود
است و مبادله زنان به عنوان كالا، كه البته در قرآن نیست ولی در اوستا
وجود دارد: «زنپیمان» یعنی شما در مبادله كالا میتوانید زن بدهید. به
طور مثال بین دو قبیله در رابطه با یك اختلاف، توافقی صورت میگرفت.
آنها میگفتند ما به ازای حل آن اختلاف چقدر زمین یا چند زن میدهیم.
البته این موضوع چیزی نیست كه تنها در اوستا آمده باشد. در كل تمدن
بشری زنپیمان وجود دارد و اوستا هم آن را در حوزه خاصی پذیرفته است.
به هر حال اگر چه ممكن است ما چیزی را اینك قبول نداشته باشیم ولی اگر
پیشینهاش را بدانیم با مثلاً اوستا یا قرآن راحتتر برخورد خواهیم
كرد.
ب) منظور دوم از تاریخ، تاریخ همعصر متن است. هدف از «تاریخ» گاه طرح
پیشینه یك موضوع یا موضع است و گاه تأثیرپذیری همزمانانه از فرهنگ و
مناسبات جامعه. اگر تاریخ در معنای اول را توجه به گذشته بگیریم اینجا
به معنای توجه به حال است، حال همزمان متن. اینكه قرآن میگوید: «ما
ارسلنا من رسول الا بلسان قومه» (سوره ابراهیم، آیه 4) ما هیچ پیامبری
را نفرستادیم مگر به زبان قوم خودش. این به آن معنا نیست كه مثلا برای
اعراب پیغمبری چینی نفرستادیم. «زبان قوم» یعنی فرهنگ و مناسبات آن
جامعه. چیزی كه آن جامعه فهم میكند، «سنت» آن جامعه.
ج) در قسمت سوم فرارویهای «تاریخی» و تأثیرگذاریهای «تاریخی» متن را
در نظر میگیریم. دو قسمت قبل گذشته و حال را در برمیگرفت، این قسمت
نگاه به آینده دارد. یك مضمون یا موضع در متن ریشههایی از گذشته
دارند، اما این متون تأثیرگذاریهایی هم در این كالبد دارند. این
تأثیرگذاریها را میتوان كاملاً مستند كرد. بسیاری از كسانی كه متون و
تاریخ اسلام را بررسی كردهاند به این ماجرا تأكید كردهاند. مسیح در
یك امپراطوری به دنیا آمده است ولی محمد در یك جامعه بسیار عقبمانده
به لحاظ مناسبات اجتماعی. او و قرآن در عربستان دولتسازی و سپس
تمدنسازی كردهاند. هر چند این تمدن (تمدن اسلامی)، از تمدنهای مجاور
خودش خیلی تغذیه كرده است، اما درعین حال یك تمدن بزرگ از اعماق تاریخ،
در این منطقه بیرون زده است كه برای خیلی از مورخین شگفتانگیز است.
آنها معتقدند خون جدیدی به رگهای این منطقه وارد شده است. شاید در بین
متون مقدس، قرآن فرهنگسازترین و تاریخسازترین آنها بوده است. برخی
مورخان و تحلیلگران تاریخ و تمدنهای بشری از این فرهنگسازی و تمدن
سازی با واژههای حیرتانگیز، عجیب و شگفتانگیز یاد كردهاند.
به كارگیری همزمان هر سه ضلع یعنی روند را دیدن، مناسبات علم و عقل و
عدل زمانه متن را هم دیدن و تأثیرگذاریهای متن را در تاریخ خودش هم
دیدن كه نوعی فراروی ژرف و شگفتانگیز است. این تأثیرگذاریها را
مذهبیها به عنصر وحیانی نسبت میدهند و در آن یك عنصر مرموز و یك راز
میبینند و غیرمذهبیها آن را به تیزهوشی پیامبر نسبت میدهند.
رویکرد تاریخی – الهامی میخواهد برخورد همزمانانه با متن بكند و خطای
ناهمزمانی( آناكرونیستی) صورت نگیرد و ما ناهمزمانه با متن مواجه نشویم
و با دید امروزی گذشته را بررسی نكنیم. در برخورد همزمانانه ابتدا دچار
بدفهمی نمیشویم و متن را به درستی و در مختصات زمانی و مكانی خودش فهم
میكنیم. و بعد جای مقایسه باز میشود و میتوان متون را با یكدیگر یا
با اندیشههای رایج همعصرشان مقایسه كرد. در اینجا باز مقایسه متونی
كه نسبتهای زمانی نزدیكتری به هم دارند، منطقیتر است مثلاً اوستا و
عهد عتیق به هم نزدیكترند تا اوستا با عهد جدید یا قرآن. اما متون
همهشان به هم نزدیكترند، تا به عصر و مختصات دنیای جدید ما. در هر
حال بعد از فهم «درزمانی» میتوانیم برخورد «همزمانی» هم بكنیم و
متون را با هم مقایسه كنیم.
اما درهر حال، در ابتدا باید در وضعیت تاریخی متون قرار بگیریم و با
دید امروزی گذشته را فهم و نقد نكنیم. برخورد تاریخی میتواند بستر و
منطق مشتركی بین دو نحله روشنفكری مذهبی و روشنفكری عرفی ایجاد كند. در
یك برخورد پژوهشی تاریخی با پیامبران و متون مقدس لازم نیست فرد
پژوهشگر الزاماً مؤمن باشد. یك برخورد تحقیقی، منصفانه و منطقی از هر
دو سو میتواند قضاوتهای تاریخی نسبتا مشتركی را به ارمغان آورد.
چند نمونه از
برخوردهای پژوهشی – تحلیلی غیرمؤمنانه
در اینجا چند نمونه را به عنوان نمونههای برخورد
غیرمؤمنانه اما تاریخی با مسئله زنان در متن را به عنوان الگوی این بحث
و نیز رویكردمان به نسبت روشنفكری مذهبی و عرفی در حوزه مورد توجهمان
مطرح میكنیم.
البته میدانیم یك مقاومت و مانع روانی برای در پیش گرفتن این رویكرد
وجود دارد. چرا كه در جامعه ما، حاكمیتی دینی و یا مردمانی سنتی وجود
دارند كه معتقدند همه برخوردهای متون نه تنها برای زمان خودشان خوب
بوده، بلكه باید تا ابد نیز همان برخوردها تكرار شود و حاكم باشد.
بنابراین از ابتدا یك مقاومت روانی در اذهان وجود دارد كه میگوید اگر
من بپذیرم اینها در زمان خودش خوب بوده است بقیهاش را هم آقایان
نتیجه میگیرند و میگویند حالا هم باید همانها را اجرا كنیم پس بهتر
است من از ابتدا بگویم اینها درست نیست و خودم را خلاص كنم! اما این
ترمز روانی منطقی نیست و ما باید بدون تعصب دینی یا ضددینی بتوانیم با
متون برخورد كنیم. اما چند نمونه از برخوردهای پژوهشی – تحلیلی
غیرمؤمنانه:
۱ - همیلتون گیپ در یك برخورد صرفاً تاریخی و پژوهشی در كتاب اسلام یك
بررسی تاریخی (ترجمه منوچهر امیری، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۵۰)
میگوید: «اصلاحات اجتماعی قرآن باعث ارتقای موقع و مقام زن شده است؛
قولی است كه جملگی بر آناند... بدیهی است كه محمد بیش از آنچه در قرآن
آمده است نمیتوانست وارد این شیوه قانونگذاری شود». ما میبینیم گیپ
اقدامات پیامبر را سقف كاری كه او میتوانست انجام بدهد، میداند. او
همچنین از فرهنگسازی و تمدنسازی اسلام به عنوان «تحولی حیرتآور»
(همان، ص ۲۶) یاد میكند.
۲ – خانم ژرمن تیلیون (مردمشناس بزرگی كه از سال ۱۹۳۴ تا سال ۱۹۴۰ در
الجزایر به تحقیق مشغول بوده است) در رابطه با قوانین ارث در قرآن
میگوید: «احكام قرآن در باب ارث، فمنیستیترین قانونگذاری جهان متمدن
در آن روزگاران» بوده است. (به نقل از سیمای زن در فرهنگ ایران، جلال
ستاری، نشر مركز، ص ۲۴۱). خانم تیلیون در همان جا میگوید حتی در زمان
ما هم در برخی كشورهای شمال آفریقا مردان حاضر نیستند قوانین ارث قرآن
در مورد زنان را اجرا كنند.
۳ – احسان طبری كه جزء معدود ماركسیستهای صاحبنظر در آسیا بود در
كتاب «برخی بررسیها در باره جهانبینیها و جنبشهای اجتماعی در
ایران» (شركت سهامی خاص انتشارات توده، ۱۳۵۸) كه قبل از انقلاب نوشته و
آن زمان تئوریسین چپ بود، میگوید: حق با گلدزیهر است كه مندرجات اساسی
قرآن علیه آداب متداول دوران پیش از محمد است كه نام جاهلیت گرفته است،
مانند رسم قصاص و جنگهای دائمی و نفاق و تفرقه و وضع نازل و رقتانگیز
زنان و دختران و غیره اسلام نوعی زندگی یكتاپرستانه و یا شعار برادری
عمومی (انماالمؤمنون اخوة) و دموكراتیسم قبیلهای را به میان آورد و
گفت كه فضیلت هر كس در نزد خدا به پارسایی آن كس است، خواه سیدقریشی
باشد یا عبد حبشی (ص۲۰۰)
۴ – متن چهارم مربوط به پتروشفسكی است. پتروشفسكی یكی از آكادمیسینهای
شوروی سابق است كه كتابش به نام اسلام در ایران (توسط آقای كریم
كشاورز، انتشارات پیام) ترجمه و منتشر شده است. پتروشفسكی در این كتاب
میگوید:رهبران اسلام نسبت به سخن قبیلهای و عشیرهای نظر منفی
داشتهاند ولی چون میدیدند كه به ناگاه مخالفت با سنن یادشده محال است
یك سازش و مصالحه عقلایی را مجاز دانستند». (ص۳۰) وی در جای دیگری
میگوید: «محمد تعدد زوجات را مورد تشویق قرار نمیداد». (ص ۳۶) و در
صفحه ۹۳ میگوید: «میدانیم كه در اسلام تعدد زوجات مجاز است ولی باید
به یاد داشت كه اسلام تعدد زوجات را پدید نیاورده است و این رسم مدتها
پیش از ظهور اسلام بین اعراب و ایرانیان و یهودیان باستانی وجود داشته
است. برعكس اسلام این رسم دیرین را محدود كرد و مردان را از داشتن بیش
از چهار زن در آن واحد منع نمود».
وی در ص ۱۷۵ میگوید: «در حقوق جنایی اسلام بسیاری نكات هست كه نه تنها
از اروپای غربی در دوران تعالی فئودالیسم (قرنهای ۱۱ تا ۱۵) پیشی جسته
است بلكه از قوانین حكومت مطلقه (قرنهای ۱۶ تا ۱۸) نیز متعالیتر
است». و در جای دیگر آورده است: «مجازاتهایی كه فقه برای دزدی معین
كرده است از آنچه در كشورهای غربی معمول بوده ضعیفتر است زیر در قرون
وسطی ممكن بود برای یك دزدی ناچیز سارق را به دار بیاویزند حتی در آغاز
قرن ۱۹ در انگلستان و فرانسه برای سرقت قرصی نان و پارهای گوشت دزد را
به اعمال شاقه محكوم میكردند.» (ص ۱۸۱) و در جای دیگر میگوید: «شریعت
زن را مكلف ساخته كه از شوهر اطاعت كند كه وجه مشترك همه ادیان است ولی
قدرت شوهر به شخص زن بسط پیدا میكند و نه به اموال او. در حقوق اسلامی
برعكس قوانین فئودالی و بورژوازی اروپایی كه شوهر اختیار مال و جهیزیه
زن را دارد به شدت اصل تجزیه اموال زن و شوهر مراعات میشود. شوهر حق
ندارد اختیار اموال منقول و غیرمنقول زوجه خویش را داشته باشد.» همچنین
در یك پاورقی مربوط به بحث بالا آورده است: «طبق قانون ناپلئون زن بدون
اجازه شوهر حق ندارد جهیزیه خود را مصرف (تصرف) كند ولی شوهر جهیزیه زن
خود را به هر گونهای كه بخواهد میتواند خرج (تصرف) كند.» (ص ۱۸۷)
و در جای دیگر پتروشفسكی میگوید: «در میان غربیان نظر یكجانبهای
درباره وضع زنان در كشورهای اسلامی وجود دارد. زن در كشورهای اسلامی
مشرق زمین بر روی هم با مرد برابر نبوده و مطیع وی (پدر یا شوهر) بوده
است. ولی از یاد نباید برد كه در ممالك مسیحی غرب كه زن منزوی نبوده و
تعدد زوجات وجود نداشته است نیز وضع چنین بوده است. در عوض در
سرزمینهای اسلامی دفاع از حقوق ملكی و زندگی زوجه به حدی بوده كه
هیچگاه در ممالك غرب معمول و متداول نبوده است.» (ص ۱۸۸)
پس یك پژوهشگر میتواند مؤمنانه به متن نگاه نكند ولی سعی كند منصفانه
نگاه كند. من فكر میكنم با رویكرد تاریخی میتوان منطق و منطقه فكری
مشتركی بین همه روشنفكران – اعم از مذهبی و غیرمذهبی – به وجود بیاید.
تنها شرطش این است كه ما «شجاعت دانستن» داشته باشیم.
* تلخیصی از دومین جلسه سلسله مباحث زن در متون مقدس که توسط رضا علیجانی در تهران برگزار گردیده است.
سير تحول مدارا در دهكده جهانى
گفتمان قومى و بىنظمى نوين جهان
راه حلى براى فقر جهانى
امروزه چگونه ميتوان ايرانى بود؟
ايرانى شدن ِمدرن ما
هويت ملى و پروژه ملت سازى
ايرانيان مهاجر در آمريكا
ايران؛ ديروز، امروز، فردا
سنت و تجدد ايرانى
آسيب شناسى فرهنگ سياسى ايران
هويت ايستا، هويت پويا
مولانا و تجربه وجودى غربت
من ِجاودان
دين در غرب جديد
رويكرد و برخوردها با متن مقدس
افول علم ورزى
بازيابى كرامت از دست رفته
مدارا در خانواده
گزارش سمينار زن و نوانديشىدينى
نشست مؤسسان شوراى ملى صلح
اگر دكتر شريعتى زنده بود!؟
علت اصلى كودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
Copyright © 2008 MODARA.org. All rights reserved